استادیار گروه حسابداری، واحد خرم آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، خرم آباد، ایران.
چکیده
هدف این پژوهش بررسی رابطه بین مالکیت مدیریتی و اندازه شرکت حسابرسی و حقالزحمه حسابرسی است. به منظور بررسی فرضیههای پژوهش از رگرسیون خطی برای شرکتهای تولیدی فهرست شده در بورس اوراق بهادار تهران بین سالهای 1392 الی 1397 استفاده شده است. در این پژوهش اندازه شرکت حسابرسی (کیفیت حسابرسی) و حقالزحمه شرکت حسابرسی (ریسک حسابرسی) به عنوان متغیر وابسته و مالکیت مدیریتی به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شده است. بر اساس روش حذف سیستماتیک تعداد 131 شرکت به عنوان نمونه آماری این پژوهش انتخاب گردید. نتایج پژوهش نشان میدهد در شرکتهایی که منافع مالکیت مدیریتی در منطقه همگرایی قرار گرفته (درسطح 5 تا 20 درصد) با افزایش مالکیت مدیریتی، کیفیت حسابرسی کاهش مییابد. در شرکتهایی که منافع مالکیت مدیریتی در منطقه استحکام قرار گرفته (کمتر از 5 درصد و یا بیشتر از 20 درصد) بین مالکیت مدیریتی و کیفیت حسابرسی رابطه معناداری وجود ندارد. در شرکتهایی که منافع مالکیت مدیریتی در منطقه همگرایی قرار گرفته (درسطح 5 تا 20 درصد) با افزایش مالکیت مدیریتی، ریسک حسابرسی کاهش مییابد. در شرکتهایی که منافع مالکیت مدیریتی در منطقه استحکام قرار گرفته (کمتر از 5 درصد) با افزایش مالکیت مدیریتی، ریسک حسابرسی کاهش مییابد. در شرکتهایی که منافع مالکیت مدیریتی در منطقه استحکام قرار گرفته (بیشتر از 20 درصد) با افزایش مالکیت مدیریتی، ریسک حسابرسی افزایش مییابد. یافتهها نشان میدهد میزان منافع مالکیت مدیریتی در یک شرکت میتواند بر انگیزه های مدیریت در مورد نوع و کیفیت حسابداری تأثیر بگذارد. این میتواند بر تمایل شرکتها برای حسابرسی با کیفیت بالاتر و ارزیابی ریسک مشتری توسط حسابرسان تأثیر بگذارد.