نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناسی ارشد حسابداری، دانشکدة اقتصاد و مدیریت، دانشگاه ارومیه.
2 کارشناسی ارشد مدیریت مالی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
دولتها همواره در زمانها و مکانهای گوناگون باید در خصوص برآوردهکردن نیازها و خواستههای اساسی، همچون ایجاد شغل، برقراری امنیت داخلی و ملی، تثبیت قیمتها و غیره در برابر عموم مردم پاسخگو باشند. بدیهی است برای دستیابی به این اهداف، برخورداری از منابع مالی کافی ضروری است. مالیات به عنوان اصلیترین ابزار کسب درآمد میتواند دولتها را در جهت نیل به اهداف پیشگفته یاری رساند. از اینرو، به دلیل نقش خاص مالیات و تأثیر بدیهی آن بر جوامع و دولتها، موضوع مالیات، قوانین و سازوکارهای مربوط به آن در کانون توجه صاحبنظران اقتصادی، مالیه عمومی، سیاستمداران و حتی عموم مردم قرار گرفته است. مالیات یکی از ابزارهای مهمی است که دولتها به کمک آن در متغیرهای اقتصادی مانند رشد اقتصادی، نرخ تورم و بیکاری و تخصیص منابع، اثر میگذارد. در اغلب کشورها و بهویژه کشورهای توسعهیافته، مالیات عمدهترین منبع مالی دولت است و برای تأمین مخارج دولت از اهمیت زیادی برخوردار است، اما در کشورهای در حال توسعه به دلیل وجود ساختار تورمی و کارآ نبودن نظام مالیاتی، درآمدهای مالیاتی درصد ناچیزی از تولید ناخالص این کشورها را شکل میدهد. ایران نیز به عنوان یکی از کشورهای در حال توسعه، به دلیل شفافنبودن و ناتوانی نظام مالیاتی در شناسایی صحیح درآمد بنگاهها و افراد، عموماً میزان مالیات تشخیصی ناچیز بوده و اغلب با میزان مالیات واقعی تفاوت قابل توجه دارد (عربصالحی و هاشمی، 1394). طبق قانون مالیاتهای مستقیم مصوب اسفند ماه 1366 و اصلاحیه سال 1380، اخذ مالیات در ایران فرآیندی است که با ابراز مالیات توسط مؤدی، از طریق اظهارنامه مالیاتی آغاز میشود و پس از طی مراحل تعیین شده، با وصول مالیات خاتمه مییابد. بخش عمدهای از مالیاتهای وصولی دولت از محل مالیات عملکرد اشخاص حقوقی تأمین میشود. در این راستا، دولت به عنوان یکی از ذینفعان کلیدی شرکتها، برای تشخیص میزان مالیات، بر اظهارنامههای مالیاتی که توسط مؤدیان مالیاتی تنظیم و تسلیم میگردد، تکیه میکند. بهرغم تکیه دولت بر اظهارنامههای مؤدیان، مالیات ابراز شده با مالیات تعیینی در بیشتر موارد یکسان نمیباشد که اصطلاحاً به آن «شکاف مالیاتی » گفته میشود. آگاهی از جنبههای مختلف شکاف مالیاتی و شناسایی عوامل مؤثر بر آن، میتواند دانش مؤدیان مالیاتی و حسابداران رسمی را در مورد این تفاوتها و روشهای تعدیل آنها افزایش و به همان نسبت میزان شکاف مالیاتی را کاهش داده و از مشکلات سازمان امور مالیاتی نیز بکاهد. پژوهشگرانی همچون زیمرمن (1983)، گوبتا و نیوبری (1997)، رگو (2003)، گراهام و توکر (2006)، ویلسون (2009)، دسایی و داراماپالا (2009)، لیم (2010 و 2011)، چایز و همکاران (2014) ویژگیهای شرکت مثل نوع صنعت، اندازه شرکت، عمر شرکت، ساختار مالکیت، پاداش مدیریت، ساختار سازمانی، نظام راهبری شرکتی، فرصتهای رشد، میزان سرمایهگذاری در داراییهای ثابت و نامشهود و دیگر متغیرها را به عنوان عوامل مؤثر بر اجتناب مالیاتی به عنوان بخشی از شکاف مالیاتی مورد مطالعه قرار داده اند (خدامیپور و امینینیا، 1392، چایز و همکاران، 2014). اما در پژوهش حاضر به منظور افزایش جامعیت نسبی آن، اثر ویژگیهای مالی و غیرمالی شرکتها به عنوان عوامل مؤثر بر شکاف مالیاتی مورد بررسی قرار گرفته است . اینکه چرا ویژگیهای مالی و غیرمالی شرکتها میتواند بر شکاف مالیاتی تأثیرگذار باشد را میتوان از منظر مدیریت سود، مدیریت مالیات، عدم تقارن اطلاعاتی، کاهش شفافیت و افشا اطلاعات مالی در شرکتها مورد بررسی قرار داد. موارد مطروحه میتواند به صورت مستقیم و غیرمستقیم موجب کاهش مالیات ابرازی گردد. لذا، از آنجایی که در این زمینه شواهد تجربی اندکی وجود دارد، ضرورت انجام پژوهش به منظور بررسی تأثیر عوامل مالی (سودآوری، جریانات نقدی عملیاتی، ارزش شرکت و اهرم مالی) و غیرمالی (اندازه شرکت، عمر شرکت، اندازه مؤسسه حسابرسی و نوع صنعت) شرکتها از جنبه مالیاتی احساس میشود. بنابراین، انتظار میرود اول اینکه نتایج پژوهش بتواند موجب گسترش مبانی نظری پژوهشهای پیشین در ارتباط با حوزه مالیاتی گردد. دوم، پژوهش حاضر بتواند اطلاعات سودمندی را در اختیار قانونگذاران حوزه مالیاتی و بازار سرمایه قرار دهد و سوم آنکه بتواند موجب خلق ایدههای نوین برای انجام پژوهشهای آتی در حوزه مالیاتی گردد.
ادبیات و پیشینه پژوهش
شکاف مالیاتی
شکاف مالیاتی عبارت است از تفاوت بین مالیات وصول شده و آنچه طبق قانون باید وصول شود. شکاف مالیاتی از دو بخش عمده فرار مالیاتی و اجتناب مالیاتی تشکیل شده است. فرار مالیاتی زمانی رخ میدهد که مؤدی از گزارش درآمد مشمول مالیات مربوط به کار یا سرمایه خود خودداری میکند، دست به یک اقدام غیرقانونی می زند که وی را در معرض برخورد قانونی از جانب مراجع مالیاتی قرار میدهد. در مقابل، اجتناب مالیاتی در چارچوب قوانین مالیاتی انجام میشود و مؤدی دلیلی برای نگرانی بابت کشف احتمالی اقدامات خویش ندارد (دیدار و همکاران، 1393). پدیده فرار مالیاتی و اجتناب مالیاتی به عنوان یک ضد ارزش میتوان تهدیدی جدی برای تداوم زندگی اجتماعی و تحقق رفاه اجتماعی باشد. از اینرو، شناخت عوامل بروز و تشدید این دو مقوله و ارائه راهکارها و پیشنهادهای علمی – کاربردی به ویژه در رابطه با اجتناب مالیاتی که از مجرای قانونی شکل میگیرد و کشف آن به مراتب دشوارتر از فرار مالیاتی است، امری اجتناب ناپذیر است (خواجوی و کیامهر، 1394). عوامل متعددی وجود دارد که میتواند منجر به شکاف مالیاتی گردد که در این پژوهش شماری از این عوامل در قالب ویژگیهای مالی و غیرمالی مطرح شده و اثر آن بر شکاف مالیاتی مورد مطالعه قرار گرفته است.
ویژگیهای مالی شرکتها و رابطه آن با شکاف مالیاتی
سودآوری
سود از جمله اطلاعات با اهمیت در تصمیمات اقتصادی بشمار میرود. سود به عنوان راهنمای پرداخت سود تقسیمی، ابزار سنجش اثربخشی مدیریت و نیز وسیله پیشبینی وارزیابی تصمیمگیریها، همواره مورد استفاده سرمایهگذاران، مدیران و تحلیلگران مالی بوده است (ثقفی،1373). سودآوری به عنوان شاخص توانایی شرکت در کسب سود، نتیجه نهایی همه برنامهها و تصمیمات مالی شرکت است (فوستر، 1986). با توجه به اینکه مالیات بر مبنای درآمد مشمول مالیات محاسبه می شود، در نتیجه سودآوری میتواند عاملی مؤثر بر انگیزه اجتناب مالیاتی شرکتها و به تبع آن ایجاد شکاف مالیاتی باشد. در نتیجه انتظار میرود یکی از عوامل مؤثر بر افزایش سودآوری در شرکتها، افزایش شکاف مالیاتی آنها باشد.
جریانات نقدی عملیاتی
جریان نقدی عملیاتی شامل جریانهای نقدی ورودی و خروجی ناشی از فعالیتهای عملیاتی (فعالیتهای اصلی و مستمر مولد درآمد عملیاتی) و نیز آن دسته از جریانهای نقدی است که ماهیتاً به طور مستقیم قابل ارتباط با سایر طبقات جریانهای نقدی صورت جریان وجوه نقد نباشد (خدادای و کارگرپور، 1388). تأکید روزافزون تحلیلگران مالی و سرمایهگذاران بر جریانهای نقد عملیاتی، به عنوان شاخص شفافتری از عملکرد شرکت، سبب شده مدیریت انگیزههای بیشتری برای مدیریت سود داشته باشد تا از این طریق تصویر مطلوبی از جریانهای نقد عملیاتی ارائه دهند و بتوانند منابع تأمین مالی برون سازمانی را حفظ کنند (ایزدی نیا و همکاران، 1392). اجتناب مالیاتی دارای پیامدهای بالقوه مستقیم و غیرمستقیم بسیاری میباشد که کاهش هزینه مالیات و افزایش جریانهای نقدی از جمله آنها است (هانلون و هیتزمن، 2010). در نتیجه، انتظار میرود بخشی از افزایش جریانات نقدی عملیاتی شرکتها از محل شکاف مالیاتی آنها باشد.
ارزش شرکت
یک جریان ثابت سود میتواند سطح بالاتری از سود تقسیمی) در مقایسه با جریان سود متغیر) را تضمین کند که حاصل آن افزایش ارزش شرکت است. از آنجا که تغییرپذیری روند سودهای خالص شرکت میتواند بر انتظارهای ذهنی سرمایهگذاران (در رابطه با دستاوردهای محتمل آینده، از نظر سود خالص و سود تقسیمی) اثر بگذارد، این امکان وجود دارد که مدیر بتواند از طریق هموارسازی سود اثری مطلوب بر ارزش شرکت بگذارد (بلکویی، 2000). اگر شرکتی، سود با ثباتی گزارش کند، سهامداران در رابطه با عملکرد آتی واحد تجاری احساس اطمینان بیشتری پیدا خواهند کرد؛ در نتیجه مدیریت سود تأثیر مطلوبی بر ارزش شرکت خواهد داشت (خدادادی و جانجانی، 1390). از اینرو، انتظار میرود هموارسازی سود به منظور افزایش ارزش شرکت منجر به افزایش شکاف مالیاتی گردد.
اهرم مالی
در دنیایی که مالیات بر درآمد شرکتها وضع میشود، تأمین مالی از طریق بدهی سودمندتر خواهد بود؛ زیرا هزینه بهره معاف از هرگونه مالیات میباشد (ایزدی نیا و رسائیان، 1388). مدیران شرکتهایی که اهرم مالی بالایی دارند، برای رعایت شروط قراردادهای تأمین مالی و نشان دادن عملکرد مطلوب شرکت، به دستکاری سود میپردازند، زیرا مدیران این قبیل شرکتها برای راضی نگه داشتن اعتباردهندگان باید سوددهی مناسبی داشته باشند. بنابراین، مدیران این شرکتها تمایل کمتری به کاهش سود شرکتهای خود برای پرداخت مالیات کمتر دارند (پورحیدری و شفیعی همت آباد، 1392). بتی و وبر (2003) نشان دادند که در شرکتهای با اهرم مالی بالا به منظور قصور در شرایط قراردادهای بدهی اغلب با مدیریت سود درگیر هستند. انتظار میرود در شرکتهایی با ساختار بدهی بیشتر، مدیریت سود کمتر انجام گیرد (فخاری و هدایت تبار، 1390). در نتیجه انتظار میرود در شرکتهایی که حجم بالایی از داراییهای خود را از محل بدهی تأمین کردهاند، اطلاعات حسابداری با کیفیتی را ارائه نکرده، تا منابع شرکت را هر چه بیشتر حفظ کرده و در آینده از میزان بدهیهای خود بکاهند و در نتیجه انتظار میرود میزان شکاف مالیاتی در آنها بیشتر باشد.
ویژگیهای غیرمالی شرکتها و رابطه آن با شکاف مالیاتی
اندازه شرکت
طبق نظریه قدرت سیاسی که توسط سالامون و سیگفرید (1977) مطرح گردید، شرکتهای بزرگتر از قدرت سیاسی و اقتصادی ممتازی نسبت به شرکتهای کوچکتر بهره میبرند. این شرکتها با استفاده از قدرت اقتصادی و زد و بندهای سیاسی، میتوانند در طرحها و پروژههای مالیاتکاه، سرمایهگذاری کرده و مالیات خود را مدیریت نمایند. از اینرو، هر چه شرکت بزرگتر باشد و بیشتر به مدیریت مالیات روی آورد، احتمال آنکه مالیات ابرازی خود را به درستی ارائه نکند، بیشتر است و انتظار میرود شکاف مالیاتی در آن بیشتر شود. موزز (1987) معتقد است هر چه اندازه شرکت بزرگتر باشد، مدیران این شرکتها انگیزه بیشتری برای مدیریت سود خواهند داشت. زیرا، با بزرگتر شدن شرکتها، مسئولیت پاسخگویی مدیران در مقابل ذینفعان بیشتر افزایش مییابد. بیتی و همکاران (2002) به این نتیجه رسیدند شرکتهای بزرگتر در مقایسه با شرکتهای کوچکتر، از مدیریت سود بیشتری استفاده میکنند. در نتیجه انتظار میرود هر چه شرکت بزرگتر باشد میزان شکاف مالیاتی آن افزایش یابد.
عمر شرکت
طبق نظریه چرخه عمر، شرکتها در مراحل مختلف چرخة عمر از نظر مالی و اقتصادی دارای رفتارهای خاصی هستند. به عبارت دیگر ویژگیهای مالی و اقتصادی یک شرکت تحت تأثیر مرحلهای از چرخه عمر است که شرکت در آن قرار دارد. همچنین شرکتها معمولا در سالهای اولیه تأسیس به دلیل وجود سرمایهگذاری سودآور ترجیح میدهند سود کمتری بین سهامدارانشان توزیع کنند (دی آنجلو، 2006). هرچه شرکتها عمر طولانیتری داشته باشند، به دلیل آشنایی بیشتر با اصول و رویههای حسابداری و فرصت بیشتر برای استفاده از این رویهها، به یک ثبات در استفاده از رویههای حسابداری میرسند. همچنین در شرکتهایی که عمر طولانیتری دارند به دلیل تجربههای زیادی که در حیطهی فعالیت خود کسب کردهاند، میزان خطا و اشتباهات حسابداری در برآوردها و پیشبینیها به حداقل ممکن میرسد (سجادی و قربانی، 1390). در مورد عمر شرکت نیز این اعتقاد وجود دارد که میزان افشای اجباری شرکت، تحت تأثیر عمر آن است و شرکتهای باسابقهتر، بهتر سازماندهی شده، به احتمال زیاد اطلاعات بیشتری را در گزارشهای سالانه خود نسبت به شرکتهای جوانتر ارائه میکنند (اواسو، 1998). در نتیجه انتظار میرود با افزایش طول عمر شرکت، میزان شکاف مالیاتی در آن کمتر گردد.
اندازه مؤسسه حسابرسی
جنین و پیوت (2005) معتقدند حسابرسی میتواند یکی از راههای جلوگیری و کاهش مدیریت سود باشد. زیرا اعتقاد بر این است، شرکتهایی که صورتهای مالی حسابرسی شده ارائه میکنند، دارای محتوای اطلاعاتی و سود با کیفیت بیشتری هستند. حسابرسی با کیفیت بالاتر، با احتمال بیشتری عملکردهای حسابداری مورد تردید را کشف میکند. زیرا مؤسسههای حسابرسی باکیفیت، دارای تخصص، منابع و انگیزههای بیشتری برای کشف اشتباه و تقلب هستند. کیفیت کار مؤسسات حسابرسی کننده از یکدیگر متفاوت می باشد و به طور مستقیم و با مشاهده مؤسسات نمیتوان تشخیص داد که کدام مؤسسه از کیفیت کاری بالاتری برخوردار است (دپوچ و سیمونیچ، 1980). بنابراین، محققان از جانشینهایی برای تمایز میان مؤسسات حسابرسی با کیفیت بالا از مؤسسات حسابرسی با کیفیت پایین استفاده مینمایند. اندازه مؤسسات حسابرسی کننده، قدمت و نام تجاری مؤسسات نمونهای از معیارهای متمایزکننده کیفیت مؤسسات حسابرسی میباشد، یعنی مؤسسات بزرگتر و همچنین مؤسساتی که دارای نام تجاری مشهورتری نسبت به مؤسسات دیگر هستند دارای کیفیت کاری بالاتری هستند (دی آنجلو، 1981). انتظارمیرود مؤسسات حسابرسی بزرگتر بدلیل حفظ شهرت خود و سابقه بیشتر در ارائه خدمات حسابرسی، عملکرد بهتری داشته باشند. از این رو با توجه به حسابرسیهای دقیقتر صورت گرفته انتظار میرود در شرکتهایی که توسط این مؤسسات حسابرسی میشوند شکاف مالیاتی کمتر باشد.
نوع صنعت
قوانین مالیاتی کشور به نحوی است که برخی از صنایع قابلیت و توانایی بیشتری برای مدیریت مالیات دارند. به عنوان مثال در صنعتی که امکان تولید محصولات صادارتی یا کشاورزی وجود دارد، شرکتها این قابلیت را دارند که از معافیت مالیاتی بیشتری برخوردار شوند. زیرا بر طبق مواد شماره 81 و 141 قانون مالیاتهای مستقیم درآمدهای حاصل از فعالیتهای کشاورزی و همچنین درآمدهای حاصل از صادرات محصولات تمام شده صنعتی و کشاورزی از مالیات معافیت میباشند (پورحیدری و سروستانی، 1391). اتخاذ شیوههای افشای مرتبط با یک صنعت، ممکن است منجر به سطوح متفاوت افشای اقلام مشابه در صورتهای مالی شرکتهای آن صنعت خاص شود. همچنین، شرکتهای فعال در یک صنعت خاص، ممکن است نسبت به افشای اقلام خاصی از اطلاعات تأکید کنند اما ممکن است این اقلام برای صنایع دیگر مهم و با اهمیت نباشد (والاس و ناصر، 1995). در نتیجه انتظار میرود میزان شکاف مالیاتی صنایع مختلف متفاوت از یکدیگر باشد.
پیشینه پژوهش
لو و نیسیم (2004) و هانلون (2005) در پژوهش خود نشان دادند که تفاوت بین درآمد مشمول مالیات و سود ابرازی بهطور سیستماتیک با رشد سود، بازده سهام و پایداری سود در ارتباط است. آنان عنوان داشتند که تفاوت بین درآمد مشمول مالیات و سود ابرازی، معیار مفیدی برای ارزیابی عملکرد شرکتها میباشد. کلی (2005) به بررسی تأثیر هزینه مالیات بر محافظهکاری در گزارشات مالی پرداخت. وی دریافت در شرکتهایی که بین درآمد مشمول مالیات و درآمدهای گزارش شده در صورتهای مالی اختلاف بسیاری دارند، بیشتر، حسابداری محافظهکارانه اعمال گردیده است. ویلسون (2009) در مطالعه خود به ارائه الگویی برای پیشبینی اجتناب مالیاتی با استفاده از ویژگیهای خاص شرکت پرداخت. یافتههای وی نشان داد در شرکتهای که اقدام به اجتناب مالیاتی میکنند، تفاوت بین سود حسابداری و سود مشمول مالیات ابرازی بیشتر میشود و این شرکتها گزارشگری مالی متهورانهتری دارند. چن و همکاران (2009) در بررسی رابطه بین اجتناب مالیاتی و شفافیت مالی شرکتها نشان دادند هر اندازه تفاوت بین سود حسابداری و سود مشمول مالیات ابرازی بیشتر باشد، سطح شفافیت مالی شرکتها کاهش پیدا میکند. آتوود و همکاران (2010) در پژوهشی به بررسی رابطه بین اجتناب مالیاتی، پایداری سود و رابطه آن با جریانهای نقدی آتی پراختند. آنها با استفاده از تفاوت بین سود حسابداری و سود مشمول مالیات ابرازی به عنوان معیار اجتناب مالیاتی، نشان دادند در شرکتهایی که تفاوت بین سود حسابداری و سود مشمول مالیات ابرازی بیشتر است، پایداری سود کمتر بوده و سود رابطه ضعیفتری با جریانهای نقدی آتی دارد. هانلون و هیتزمن (2010) در مقالهای با عنوان مروری مطالعات انجام شده در حوزه مالیاتی اظهار داشت ساختار مالی و ساختار مالکیت میتواند عاملی مؤثر بر اجتناب مالیاتی باشد. مگگوایر و همکاران (2012) به بررسی رابطه تخصص مالیاتی حسابرسان و اجتناب مالیاتی شرکتها پرداختند و در بخشی از پژوهش خود نشان دادند شرکتهایی که مؤسسههای حسابرسی آنها متخصص کلی صنعتاند، در مقایسه با دیگر شرکتها از سطح اجتناب مالیاتی بیشتری دارند. تنسی و مروی (2010) و چایز و همکاران (2013) در پژوهشهای خود به این نتیجه رسیدند که سطح سرمایهگذاری در داراییهای ثابت و داراییهای نامشهود موجب تغییر در تفاوت سود حسابداری و سود مشمول مالیات میشود. چایز و همکاران (2014) در پژوهشی دیگر نشان دادند اندازه شرکت، اهرم مالی، سودآوری، سرمایهگذاری در داراییهای ثابت و نامشهود و فرصتهای سرمایهگذاری از عوامل مؤثر بر اجتناب مالیاتی میباشند.
حاجی اسماعیل (1382) در پژوهشی عوامل مؤثر بر اختلاف بین سود ابرازی شرکتهای غیردولتی و سود تشخیصی توسط مأموران مالیاتی را مورد مطالعه قرار داد. نتایج پژوهش وی نشان داد که بین مالیات محاسبه شده مؤدیان و مالیات تشخیص شده بر اساس قضاوت حرفهای ممیزان مالیاتی تفاوت معنیداری وجود دارد. شمسزاده و ذکوری (1387) در بررسی شناسایی علل اختلاف بین سود مشمول مالیات ابرازی و سود مشمول مالیات قطعی اشخاص حقوقی نشان داد که بین سود مشمول مالیات ابرازی و قطعی تفاوت معناداری وجود دارد و مؤثرترین عامل در حالت مردودی دفاتر کتمان درآمد یا فعالیتهای واحد تجاری و نیز تأخیر پلمپ دفاتر قانونی بوده است. همچنین در حالت قبولی دفاتر، عدم ارائه یا عدم وجود مستندات در اثبات هزینهها از عوامل مؤثر بر تفاوت مالیات ابرازی و قطعی بوده است. و اینکه مغایرت بین استانداردهای حسابداری و قوانین مالیاتی در حالت قبولی دفاتر باعث ایجاد تفاوت معنادار بین سود ابرازی و قطعی نمیگردد. بابایی (1387) در پژوهشی علل تفاوت سود مشمول مالیات ابرازی و درآمد مشمول مالیات قطعی را در مورد شرکتهای خارجی در ایران را مورد بررسی قرار داد و نشان داد بین سود مشمول مالیات ابرازی توسط اشخاص حقوقی خارجی و درآمد مشمول مالیات قطعی تفاوت معنیداری وجود دارد. پورحیدری وسروستانی، (1391) در پژوهشی به بررسی تأثیر ویژگیهای شرکت، نوع صنعت و مالکیت نهادی بر اختلاف بین مالیات ابرازی و قطعی پرداختند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که از بین ویژگیهای شرکت، اندازه، فرصتهای رشد و سودآوری شرکت با اختلاف مالیات ابرازی و قطعی رابطه مثبت و معناداری دارد و بین میزان اهرم مالی و عمر شرکت با اختلاف مالیات ابرازی و قطعی رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین نتایج نشان داد که نوع صنعت نیز اختلاف معناداری با میزان تفاوت بین مالیات ابرازی و قطعی دارد. مدرس و زارعیان برجی (1392) در پژوهشی با عنوان بررسی محتوایی اطلاعاتی تفاوت مالیات ابرازی و قطعی و ارتباط آن با کیفیت سود شرکتها به این نتیجه رسیدند که بین تفاوت مالیات ابرازی و قطعی با ارزش بازار سهام و بازده سهام رابطه معناداری وجود ندارد. آنان علت این امر را اختلاف بین سود ابرازی توسط مؤدیان و درآمد مشمول مالیات محاسبه شده توسط سازمان امور مالیاتی تشریح کردند. مهرانی و سیدی (1392) در پژوهش خود نشان دادند رابطه مثبت و معناداری بین سطح اجتناب مالیاتی و اختلاف مالیات تشخیصی و ابرازی وجود دارد. دیدار و همکاران (1393) در پژوهشی به بررسی تأثیر مکانیزمهای حاکمیت شرکتی بر شکاف مالیاتی پرداختند. نتایج این پژوهش بیانگر این است که رابطه متغیرهای استقلال هیئت مدیره، مالکیت دولتی، نوع اظهارنظر حسابرس، تغییر حسابرس و اهرم مالی با شکاف مالیاتی منفی است و متغیرهای حسابرسی داخلی، مالکیت نهادی، دوگانگی نقش مدیرعامل و اندازه شرکت رابطه مثبتی با شکاف مالیاتی دارند.
فرضیههای پژوهش
با توجه به مطالب مطرح شده در بخش مقدمه، ادبیات و پیشینه پژوهش، سوالهای پژوهش به صورت ذیل مطرح می گردند:
سوال 1: آیا ویژگیهای مالی شرکت ارتباط معناداری با شکاف مالیاتی دارد؟
سوال 2: آیا ویژگیهای غیرمالی شرکت ارتباط معناداری با شکاف مالیاتی دارد؟
به منظور پاسخ به این سوالها، فرضیههای پژوهش در قالب دو فرضیه به صورت زیر بیان میشوند:
فرضیه 1: ویژگیهای مالی شرکتها اثر معناداری بر شکاف مالیاتی دارد.
فرضیه 2: ویژگیهای غیرمالی شرکتها اثر معناداری بر شکاف مالیاتی دارد.
روش پژوهش
جامعه آماری این پژوهش، شامل تمام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به غیر از بانکها و مؤسسات مالی (شرکتهای سرمایهگذاری، واسطهگری مالی، هلدینگ و بانکها به دلیل متفاوت بودن افشای مالی و ساختارهای اصول راهبری آنها) است. در این پژوهش، رابطه بین ویژگیهای مالی و غیرمالی شرکتها با شکاف مالیاتی در بورس اوراق بهادار تهران مورد مطالعه قرار گرفته است. برای این منظور، اطلاعات مورد نیاز برای یک دوره یازده ساله بر اساس صورتهای مالی 1385 تا 1395 جمعآوری شده است. برای انتخاب نمونه آماری معیارهای عمومی زیر در نظر گرفته شده است:
1. از سال 1385 تا 1395 در بورس اوراق بهادار پذیرفته شده باشند.
2. پایان سالی مالی آنها منتهی به پایان اسفند هر سال باشد.
3. طی این سالها تغییر فعالیت یا سال مالی نداده باشند.
4. اطلاعات مورد نیاز آنها در دسترس باشد.
5. توقف معاملاتی بیش از شش ماه در مورد سهام شرکت اتفاق نیفتاده باشد.
با در نظر گرفتن محدودیتهای پیشگفته، 79 شرکت به عنوان نمونه پژوهش انتخاب گردید.
به منظور مطالعه روابط بین متغیرها، از رویکرد قیاسی- استقرایی استفاده شده است. در روش قیاسی اقدام به مطالعه مبانی نظری راجع به متغیرهای پژوهش شده تا بر اساس روشهای مناسب، مقادیر متغیرهای مورد نظر محاسبه شود و پس از آن در روش استقرایی به بررسی معنیدار بودن ارتباط بین متغیرهای مستقل (ویژگیهای مالی و غیرمالی شرکتها) و وابسته (شکاف مالیاتی) پرداخته میشود. همچنین، روش کلی پژوهش از جهت هدف کاربردی و از جنبه طرح پژوهش، پسرویدادی است. اطلاعات مربوط به مبانی نظری و ادبیات پژوهش از میان کتب و مقالات موجود در این زمینه و اطلاعات مربوط به متغیرهای پژوهش از نرمافزار رهآورد نوین و صورتهای مالی حسابرسی شده جمعآوری شده است.
مرتب کردن و طبقهبندی اولیه دادهها به وسیله نرمافزار اکسل (نسخه 2010) و SPSS (نسخه 20) و تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرمافزار AMOS (نسخه 18) انجام شده است. برای آزمون فرضیههای پژوهش، از رویکرد الگوسازی معادلات ساختاری استفاده شده است. برای این منظور، یک فرایند دو مرحله طی میشود. ابتدا باید از برازش قابل قبول الگوی اندازهگیری (ویژگیهای مالی و غیرمالی) اطمینان حاصل شود و سپس برازش الگوی ساختاری (ارتباط ویژگیهای مالی و غیرمالی با شکاف مالیاتی) مورد بررسی قرار گیرد. در تجزیه و تحلیل الگوسازی معادلات ساختاری، الگوی معادله ساختاری ترکیبی از الگوهای اندازهگیری (الگوهای عاملی تأییدی) و الگوی معادله ساختاری (الگوهای مسیر) است. تمایز بین الگوهای اندازهگیری و ساختاری در گامهای بعدی فرایند الگوسازی معادلات ساختاری نقش مهمی را ایفا مینماید. در واقع، چنانچه الگوی اندازهگیری، برازش مناسبی از اندازهگیری متغیر پنهان را نشان دهد، برازش الگوی ساختاری با اطمینان بیشتری صورت خواهد گرفت. به همین دلیل، در الگوسازی معادلات ساختاری، آزمون الگوی اندازهگیری مقدم بر آزمون الگویساختاری است. برای رد یا عدم رد فرضیههای پژوهش نیز آزمون معنیداری هر یک از ضرایب مسیر استاندارد شده الگوی ساختاری (آزمون تی- استیودنت) استفاده شده است. چنانچه احتمال آماره تی- استیودنت کمتر از 5 درصد باشد، فرضیه پژوهش رد نمی شود.
الگوی پژوهش و متغیرهای آن
الگوی پژوهش
چارچوب الگوی مفهومی پژوهش در شکل (1) بر اساس رویکرد الگوسازی معادلات ساختاری ترسیم شده است. در این الگو، به منظور اندازهگیری ویژگیهای مالی از متغیرهای مشاهدهپذیر[1] سودآوری، جریان وجوه نقد عملیاتی، ارزش شرکت و اهرم مالی و برای اندازهگیری ویژگیهای غیرمالی از متغیرهای مشاهدهپذیر اندازه شرکت، عمر شرکت، اندازه مؤسسه حسابرسی و نوع صنعت استفاده شده است. سپس ارتباط ویژگیهای مالی و غیرمالی با شکاف مالیاتی مورد مطالعه قرار میگیرد
شکل شماره 1. الگوی مفهومی پژوهش |
متغیرهای پژوهش
شکاف مالیاتی
در این پژوهش، شکاف مالیاتی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است. این متغیر از اختلاف بین مالیات ابرازی (اظهارشده) و مالیات تعیینی (تشخیصی، قطعی و یا نظرات نهایی شورای عالی مالیاتی)، بدست میآید. اولویت در انتخاب مالیات تعیینی، مالیات قطعی میباشد و در صورتی که مالیات هنوز قطعی نشده باشد از مالیات تشخیصی استفاده شده است. به منظور تعدیل کردن این متغیر برای کلیه شرکتها با ویژگیهای مختلف، درصد شکاف مالیاتی به صورت زیر محاسبه گردیده است:
100 × = شکاف مالیاتی
ویژگیهای مالی و غیرمالی شرکتها
متغیرهای مستقل در این پژوهش، ویژگیهای مالی و غیرمالی شرکتها میباشند که نحوه اندازهگیری آنها در جدول (1) ارائه گردیده است:
جدول 1. نحوه اندازهگیری متغیرهای مستقل پژوهش |
||
نحوة اندازهگیری |
متغیر مستقل |
|
جمع داراییها / سود خالص |
سودآوری شرکت |
ویژگیهای مالی |
جمع داراییها / جمع جریان وجوه نقد عملیاتی |
جریانات نقدی عملیاتی |
|
(تعداد سهام منتشر شده در پایان سال مالی × قیمت هر سهم در پایان سال مالی) Log |
ارزش شرکت |
|
جمع داراییها / جمع بدهیها |
اهرم مالی |
|
(جمع داراییها) Log |
اندازه شرکت |
ویژگیهای غیرمالی |
(تفاوت سال صورتهای مالی با سال تأسیس واحدتجاری) Log |
عمر شرکت |
|
عبارت است از دو طبقه کلی سازمان حسابرسی (کد 1) و مؤسسات خصوصی (کد صفر) |
نوع مؤسسه حسابرسی |
|
بر اساس نوع صنعتی که شرکت در آن قرار دارد نمرهای به هر صنعت اختصاص یافته است. |
نوع صنعت |
یافتههای پژوهش
آمار توصیفی
به منظور بررسی و تجزیه و تحلیل اولیه دادهها، آمار توصیفی متغیرهای پژوهش در جدول (1) ارائه گردیده است. همانگونه که مشاهده میشود، بیشترین و کمترین مقدار میانگین به ترتیب متعلق به متغیرهای شکاف مالیاتی (79/56) و جریان وجوه نقد عملیاتی (1339/0) میباشد. بیشترین و کمترین مقدار انحراف معیار نیز متعلق به متغیرهای شکاف مالیاتی (049/112) و سودآوری (1124/0) است. همچنین، با توجه به اطلاعات مربوط به آمار توصیفی متغیرهای پژوهش و مقایسه میانگین مشاهدات با میانه و اختلاف انداک مشاهده شده میان آنها، میتوان گفت که متغیرهای بهکاررفته در این پژوهش، برای اهداف پژوهش مناسب میباشند.
جدول 2. آمار توصیفی متغیرهای پژوهش |
||||
متغیر |
تعداد مشاهدات |
میانگین |
میانه |
انحراف معیار |
سودآوری |
869 |
1395/0 |
1200/0 |
1124/0 |
جریان وجوه نقد عملیاتی |
869 |
1339/0 |
1189/0 |
1531/0 |
ارزش شرکت |
869 |
6916/5 |
6926/5 |
5966/0 |
اهرم مالی |
869 |
5944/0 |
6060/0 |
1628/0 |
اندازه شرکت |
869 |
9112/5 |
8875/5 |
6172/0 |
عمر شرکت |
869 |
5246/1 |
5911/1 |
1723/0 |
اندازه مؤسسه حسابرسی |
869 |
3200/0 |
0 |
468/0 |
نوع صنعت |
869 |
92/68 |
87 |
022/25 |
شکاف مالیاتی |
869 |
79/56 |
15 |
049/112 |
اعتبارسنجی الگوهای اندازهگیری
پس از تعیین الگوی مفهومی پژوهش و گردآوری دادهها، مهمترین مرحله الگوسازی معادلات ساختاری، اعتبارسنجی الگوی اندازهگیری است. در این مرحله، پژوهشگر به دنبال جواب این پرسش است که آیا الگوی مفهومی، دادههای پژوهش را نمایندگی میکند؟ اعتبار یک الگو با استفاده از معیارهای نیکویی برازش مورد بررسی قرار میگیرد. بنابراین، در این مرحله از تجزیه و تحلیلهای آماری انتظار بر این است که برازش دادهها به الگوی مفهومی پژوهش بر اساس معیارهای علمی، قابل قبول باشد. شکل (2) و (3) به ترتیب الگوی اصلاح شده برای ویژگیهای مالی و ویژگیهای غیرمالی به همراه بارکنشهای مربوط به هر یک از این الگوها را نشان میدهد.
شکل شماره 2. الگوی اندازهگیری اصلاح شده ویژگیهای مالی
|
شکل شماره 3. الگوی اندازهگیری اصلاح شده ویژگیهای غیرمالی |
همانطور که در جدول (3) مشاهده میشود، پس از انجام اصلاحات مربوط به الگوهای اندازهگیری پژوهش، مقدار احتمال آماره کای- مربع (304/0) به عنوان معیار اصلی سنجش نیکویی بیشتر از 5 درصد است. هنگامی که سطح پوشش آماره کای- مربع بزرگتر از 5 درصد باشد، میتوان ادعا کرد که الگوی مفروض، دارای نیکویی برازش قابل قبول است. همچنین سایر معیارهای نیکویی برازش ارائه شده در جدول (3) بیان میدارند که الگوهای اندازهگیری ویژگیهای مالی و غیرمالی از اعتبار کافی جهت انجام آزمون فرضیههای پژوهش برخوردار میباشند.
جدول 3. مقادیر شاخصهای نیکویی برازش برای الگوهای اندازهگیری اصلاح شده پژوهش |
|||
معیار نیکویی برازش |
نام شاخص |
مقادیر الگو |
سطح برازش قابل قبول |
شاخصهای برازش مطلق |
کای- مربع |
304/0 |
بزرگتر از 5 درصد |
شاخص نیکویی برازش |
999/0 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شاخص نیکویی برازش اصلاح شده |
987/0 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شاخصهای برازش تطبیقی |
شاخص برازش هنجار نشده |
999/0 |
بزرگتر از 95 درصد |
شاخص برازش هنجار شده |
997/0 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شاخص برازش تطبیقی |
000/1 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شلخص برازش افزایشی |
000/1 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شاخص برازش نسبی |
979/0 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شاخصهای برازش مقتصد |
شاخص برازش مقتصد هنجار شده |
166/0 |
بزرگتر از 50 درصد |
ریشه میانگین مربعات خطاهای برآورد |
012/0 |
کوچکتر از 10 درصد |
|
کای- مربع هنجار شده به درجه آزادی |
058/1 |
کوچکتر از 3 |
|
سایر شاخصها |
شاخص هلتر (05/0) |
1435 |
بزرگتر از 200 |
اعتبار سنجی الگوی ساختاری پژوهش
در مرحله ارزیابی الگوی ساختاری و به هنگام بررسی روابط بین متغیرهای پنهان و مشاهدهپذیر، بارکنشهای عامل الگوی اندازهگیری دوباره تخمین زده میشود. به این صورت که بارکنشهای عامل و خطای اندازهگیری در الگوی اندازهگیری و ساختاری، آزاد در نظر گرفته شده و تخمین زده میشوند. مزیت این روش این است که میتوان از نیکویی برازش الگوی اندازهگیری به عنوان مبنایی برای مقایسه استفاده نمود و نیکویی برازش الگوی ساختاری را با آن محک زد. اما باید این موضوع را مد نظر قرار داد که مقادیر معیارهای نیکویی برازش برای الگوی اندازهگیری با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی و نیز الگوی ساختاری در اکثر موارد با یکدیگر تفاوت دارند. با این وجود، تفاوت زیاد و آشکار بین معیارهای برازش در الگوی اندازهگیری و ساختاری نشانه وجود مشکل در الگوی مفهومی پژوهش بوده و لازم با بررسی دادههای الگوی اندازهگیری و ساختاری علت آن شناسایی و رفع گردد (ابارشی و حسینی، 1391). در الگوی ساختاری، فرضیههای پژوهش (روابط رگرسیونی و یا همبستگی بین متغیرها) مورد آزمون قرار میگیرد. شاخصهای برازش الگوی ساختاری مربوط به آزمون فرضیههای پژوهش که در جدول (4) ارائه گردیده است، مبین برازش قابل قبول الگوی ساختاری است.
جدول 4. مقادیر شاخصهای نیکویی برازش الگوی ساختاری پژوهش |
|||
معیارهای نیکویی برازش |
نام شاخص |
الگوی ساختاری |
سطح برازش قابل قبول |
شاخصهای برازش مطلق |
کای- مربع |
624/0 |
بزرگتر از 5 درصد |
شاخص نیکویی برازش |
995/0 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شاخص نیکویی برازش اصلاح شده |
980/0 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شاخصهای برازش تطبیقی |
شاخص برازش هنجار نشده |
006/1 |
بزرگتر از 95 درصد |
شاخص برازش هنجار شده |
993/0 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شاخص برازش تطبیقی |
000/1 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شلخص برازش افزایشی |
002/1 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شاخص برازش نسبی |
975/0 |
بزرگتر از 95 درصد |
|
شاخصهای برازش مقتصد |
شاخص برازش مقتصد هنجار شده |
276/0 |
بزرگتر از 50 درصد |
ریشه میانگین مربعات خطاهای برآورد |
0 |
کوچکتر از 10 درصد |
|
کای- مربع هنجار شده به درجه آزادی |
805/0 |
کوچکتر از 3 |
|
سایر شاخصها |
شاخص هلتر (05/0) |
898 |
بزرگتر از 200 |
پس از حصول اطمینان از نیکویی برازش الگوی ساختاری و عدم وجود تفاوت قابل توجه بین معیارهای نیکویی برازش در الگوهای اندازهگیری و ساختاری پژوهش، نوبت به بررسی فرضیههای پژوهش (تفسیر ضرایب برآوردی بین متغیرهای پنهان و متغیر مشاهدهپذیر) میرسد. نتایج آزمون فرضیههای پژوهش به همراه الگوی ساختاری به ترتیب در جدول (5) و شکل (3) ارائه گردیده است.
جدول شماره 5. نتایج مربوط به آزمون فرضیههای پژوهش |
|||||
فرضیههای پژوهش |
مسیر |
*ضریب مسیر |
نسبت بحرانی |
معنیداری |
نتیجه آزمون فرضیه |
فرضیه 1 |
ویژگیهای مالی <--- شکاف مالیاتی |
154/0 |
083/3 |
0020/0 |
عدم رد فرضیه |
فرضیه 2 |
ویژگیهای غیرمالی <--- شکاف مالیاتی |
017/0- |
435/0- |
6630/0 |
رد فرضیه |
* مقدار استاندارد شده |
شکل 3. الگوی ساختاری پژوهش |
آزمون فرضیه 1: ویژگیهای مالی شرکتها اثر معناداری بر شکاف مالیاتی دارد.
آمارههای ارائه شده در جدول (5)، برآورد ضریب مسیر ویژگیهای مالی و شکاف مالیاتی به همراه سطح معنیدار بودن آنها را نشان میدهد. از آنجا که سطح معناداری مربوط به رابطه بین ویژگیهای مالی و شکاف مالیاتی (0020/0) کمتر از 5 درصد است و نیز از آنجا که ضریب مسیر (154/0+) بهدست آمده مثبت بوده، میتوان ادعا کرد که ویژگیهای مالی شرکتها اثر مثبت و معنیداری بر شکاف مالیاتی دارد. از اینرو، دلیلی بر رد فرضیه اول پژوهش وجود ندارد.
آزمون فرضیه 2: ویژگیهای غیرمالی شرکتها اثر معناداری بر شکاف مالیاتی دارد.
آمارههای ارائه شده در جدول (5)، برآورد ضریب مسیر ویژگیهای غیرمالی و شکاف مالیاتی به همراه سطح معنیدار بودن آنها را نشان میدهد. از آنجا که سطح معناداری مربوط به رابطه بین ویژگیهای غیرمالی و شکاف مالیاتی (6630/0) بیشتر از 5 درصد است و نیز از آنجا که ضریب مسیر (017/0-) بهدست آمده منفی بوده، میتوان ادعا کرد که ویژگیهای غیرمالی شرکتها اثر منفی بر شکاف مالیاتی دارد هر چند که شدت آن از نظر آماری معنیدار نمیباشد. از اینرو، فرضیه دوم پژوهش، رد میگردد.
نتیجهگیری
در این پژوهش اثر ویژگیهای مالی و غیرمالی بر شکاف مالیاتی با استفاده از رویکرد الگوسازی معادلات ساختاری در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران مورد مطالعه قرار گرفته است. برای این منظور، بر اساس ادبیات و پیشینه پژوهشهای انجام شده، دو فرضیه طرح گردید.
نتایج حاصل از آزمون فرضیه اول پژوهش نشان داد که ویژگیهای مالی اثر منفی و معنیداری بر شکاف مالیاتی دارد. این موضوع را اینگونه میتوان توجیه کرد که از آنجا که طرحهای پاداش گروه مدیریت و دیگر گردانندگان واحد تجاری مبتنی بر معیارهای عملکرد مدیریت همچون سودآوری و جریانهای نقدی است، میتوان انتظار داشت مدیران در راستای تحقق پاداشهای در نظر گرفته شده از جانب سهامداران برای آنان، انگیزه زیادی برای کاهش مالیاتی پرداختی داشته باشند، زیرا کاهش مالیات پرداختی در نهایت منجر به افزایش سود خالص و کاهش جریانهای نقدی خروجی ناشی از مالیات میگردد که این موضوع در پژوهش آرمسترانگ و همکاران (2012) نیز تأیید شد. همچنین از آنجا که کاهش مالیات پرداختی انتقال ثروت از سهامداران به دولت را کاهش میدهد، ارزش بعد از مالیات شرکت را افزایش میدهد که این موضوع توسط دسایی و دارماپالا (2009) و وانگ (2010) نیز عنوان گردیده است. علاوه بر موارد فوق، یکی از دلایلی که میتواند منجر به افزایش شکاف مالیاتی گردد، ویژگی جانشین بدهی بودن آن است. به عبارت دیگر صرفهجویی مالیاتی شرکتها که از اجتناب از پرداخت مالیات حاصل میشود، میتواند برای تأمین مالی پروژههای شرکت مورد استفاده قرار گیرد. اگر اقداماتی که جهت کاهش مالیات پرداختی انجام میشود جانشینی برای بدهی باشد، این امر میتواند کیفیت بدهی را افزایش، هزینه مورد انتظار ورشکستگی و نابسامانی مالی را کاهش و در نهایت هزینه بدهی را کاهش دهد (خدامیپور و امینی نیا، 1392). کیم و همکاران (2005)، گراهام و توکر (2006) و لیم (2011) نیز این موضوع را در پژوهشهای خود عنوان نمودهاند.
نتایج آزمون فرضیه دوم نیز حاکی از آن است که ویژگیهای غیرمالی اثر منفی بر شکاف مالیاتی دارد هر چند که شدت آن از نظر آماری معنیدار نمیباشد. بر اساس مطالب پیشگفته در بخش ادبیات پژوهش، در توجیه نتیجه به دست آمده در فرضیه دوم میتوان عنوان داشت که مؤسسات بزرگ حسابرسی دارای منابع مالی و انسانی بیشتری هستند که این امر میتواند بر صلاحیت حسابرس تأثیرگذار باشد. از طرف دیگر، این قبیل مؤسسات به دلیل حجم بالای کار و شهرت خود نگران از دست دادن صاحبکاران خود نیستند از اینرو، در مقایسه با دیگر مؤسسات حسابرسی از استقلال بیشتری برخوردار هستند. این مؤسسات دارای انگیزه بیشتری برای ارائه خدمات با کیفیتتر هستند و به دلیل در اختیار داشتن نیروی انسانی مجرب، به احتمال زیاد تحریفهای با اهمیت در سطح صورتهای مالی و اعمال متقلبانه صاحبکاران خود را کشف مینمایند. همچنین انجام حسابرسیهای با کیفیت بالاتر منجر به کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیریت شرکت و دیگر ذینفعان شرکت میگردد که این امر موارد میتواند منجر به کاهش شکاف مالیاتی گردد. همچنین با توجه به اینکه تولید و انتشار اطلاعات مالی هزینهبر است، شرکتهای بزرگ با منابع مالی و متخصصان بیشتر، قادرند گزارشهای مالی دقیقتر و تفصیلیتری را ارائه دهند. بنابراین شرکتهای بزرگ در مقایسه با شرکتهای کوچکتر از عدم تقارن اطلاعاتی کمتری برخوردار بوده (کُرمیر و همکاران، 2010) که این امر خود میتواند منجر به کاهش شکاف مالیاتی گردد. علاوه بر موارد مطرح شده، همانگونه که در بخش ادبیات پژوهش نیز عنوان گردید هرچه شرکتها عمر طولانیتری داشته باشند، به دلیل آشنایی بیشتر با اصول و رویههای حسابداری و فرصت بیشتر برای استفاده از این رویهها، به یک ثبات در استفاده از رویههای حسابداری میرسند. همچنین در شرکتهایی که عمر طولانیتری دارند به دلیل تجربههای زیادی که در حیطه فعالیت خود کسب کردهاند، میزان خطا و اشتباهات حسابداری در برآوردها و پیشبینیها به حداقل ممکن میرسد (سجادی و قربانی، 1390). در مورد عمر شرکت نیز این اعتقاد وجود دارد که میزان افشای اجباری شرکت، تحت تأثیر عمر آن است و شرکتهای باسابقهتر، بهتر سازماندهی شده، به احتمال زیاد اطلاعات بیشتری را در گزارشهای سالانه خود نسبت به شرکتهای جوانتر ارائه میکنند (اواسو، 1998). در نتیجه انتظار میرود با افزایش طول عمر شرکت، میزان شکاف مالیاتی در آن کمتر گردد.