تاثیر هوش هیجانی بر عملکرد حسابرس با نقش واسط سرمایه فکری

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار گروه حسابداری، واحد مسجد سلیمان، دانشگاه آزاد اسلامی، مسجد سلیمان، ایران

2 مربی گروه حسابداری، واحد رامهرمز، دانشگاه آزاد اسلامی، رامهرمز، ایران

3 مدرس گروه حسابداری، دانشگاه پیام نور واحد رامهرمز، رامهرمز، ایران

چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر هوش هیجانی بر عملکرد حسابرس با نقش واسط سرمایه فکری می باشد. این پژوهش از نوع کاربردی بوده و حجم جامعه ی پژوهش شامل 123 نفر از حسابرسان شاغل در موسسات حسابرسی و سازمان حسابرسی اهواز در سال 1397 می باشد. که با رجوع به جدول مورگان، حجم نمونه 92 نفر تعیین گردید. داده های لازم برای تحقیق حاضر با استفاده از پرسشنامه ای که اعتبار آن مورد آزمون قرار گرفته شده بود جمع آوری شده است. برای تعیین روایی و اعتبار پرسشنامه ها از روایی محتوی و ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید، که ضریب پایایی برای پرسشنامه استاندارد هوش هیجانی بار-آن (1980) برابر با 0.85، برای پرسشنامه سرمایه فکری بونیتس و همکاران(2000) برابر با 0.92 و برای پرسش نامه عملکرد حسابرسان امبروز جونز و همکاران(2012) برابر 85/0 محاسبه گردید. در این تحقیق از مدل روابط ساختاری جهت تحلیل داده ها استفاده گردید. برای تحلیل داده ها و انجام آزمون فرضیه ها و سایر تحلیل های این پژوهش نرم افزار آماری لیزرل به کار گرفته شد. نتایج به طور کلی نشان داد که بین هوش هیجانی و عملکرد حسابرس رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نقش میانجی متغیر سرمایه فکری بین هوش هیجانی و عملکرد حسابرس مورد تایید قرار گرفت.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

هوش هیجانی از جمله ویژگی­هایی است که می­تواند در زمینه طراحی و تفکرات نو و جدید و سازش و انطباق با شرایط تازه به مدیران به خصوص در زمینه تصمیم­گیری در شرایط بحرانی و از پیش تعیین نشده کمک شایانی نماید (استینر[1]، 2007). از سوی دیگر، هیجان­ها بخش گستردهای از زندگی ما را در بر می­گیرند. حضور مستقیم و غیرمستقیم هیجان­ها را می­توان در تارک قله های استدلال، عقلانیت و برهان­های عقلانی مشاهده کرد. بی اعتنایی نسبت به هیجان­ها، عدم مدیریت آن­ها و مسامحه و غفلت در بیان آن­ها می­تواند هزینه­های گزافی را برای انسان در پی داشته باشد. مطالعات و پژوه­های نوین، نشان می­دهند که فقدان هوش هیجانی می­تواند آثاری مخرب در زمینه­های فردی و اجتماعی ایجاد کند و برعکس تقویت و تحصیل آن، زمینه ساز موفقیت­های بزرگ خواهد بود (فاطیمی[2]، 2006).

از سوی دیگر سرمایه فکری منبع مهمی از ارزش آفرینی سازمانی می­باشد (بریزینتس و همکاران[3]،2016)، امروزه سرمایه فکری، نوآوری و ایجاد ارزش از مفاهیم  مورد توجه مدیران و سرمایه گذاران نهادهای اقتصادی و دولت ها می­باشد (زیغال و مالول[4]،2010). به گفته دامی و گاتری تقریباً همه سازمان های معاصر برای ایجاد محصولات و خدمات به منظور ایجاد و حفظ یک مزیت رقابتی جهانی به سرمایه فکری خود وابسته­اند (دامی و گاتری[5]،2017). سرمایه فکری به عنوان یک منبع برای ایجاد ارزش در شرکت ها تعریف شده است که مبتنی بر دانش و مهارت های کارکنان، منابع سازمانی، فرآیندهای کسب و کار و روابط سهامداران می­باشد (بریزینتس و همکاران، 2016).

امروزه با حرکت از یک عصر صنعتی به یک عصر اطلاعاتی قطعاً دانش، کلیدی برای مزیت رقابتی سازمان­ها وحتی کشورها محسوب می­شود و برخورداری از سرمایه­های فکری و مدیریت سرمایه­هاست که در عرصه محیط پرتلاطم و چالشی، رمز موفقیت محسوب می شود. سرمایة فکری، مرتبط با دانش کسب شده و توانایی ایجاد شده در کارکنان است. بدین ترتیب، شرکت­های دانش محور ارزش بازار بیشتری دارند. امروزه جنبه نامشهود اقتصاد، بر پایه سرمایة فکری بنیان نهاده شده و ماده نخستین و اصلی آن، دانش و اطلاعات است و سرمایه نامشهود به عنوان یکی از جنبه­های اساسی مزیت رقابتی و استراتژی سازمان شناخته شده است (هو و همکاران[6]،2015). درخصوص عناصر سرمایه فکری نیز همانند تعریف آن، اجماع نظری وجود ندارد .با وجود این، عمومأ سرمایه فکری را به سه بخش سرمایه­ی انسانی، سرمایه­ی ساختاری و سرمایه­ی ارتباطی یا مشتری، تقسیم می­کنند (عبدالله و سوفیانا[7]،2012).

با توجه به اینکه، مطالعه تحقیقات پیشین داخلی، یک شکاف اساسی تحقیقاتی، در این زمینه تاثیر هوش هیجانی بر  عملکرد حسابرس نشان می­دهد، به همین منظور تحقیق حاضر تلاش می­کند به این سوال پاسخ دهد که هوش هیجانی چه تاثیری بر عملکرد حسابرس دارد؟ و آیا سرمایه فکری، تاثیر هوش هیجانی بر عملکرد حسابرس را تعدیل می­کند؟ بر این اساس هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر هوش هیجانی بر عملکرد حسابرس از طریق سرمایه فکری می­باشد.

 

ادبیات و پیشینه تحقیق

عملکرد حسابرس

ازریابی عملکرد حسابرس فعالیتی است که مدیر در جریان پروژه های حسابرسی خود انجام می­دهد. این فعالیت شامل جمع اوری اطلاعات و داوری درباره وضعیت تجربه اندوزی و پیشرفت حسابرس است. جمع اوری اطلاعات عملکردی حسابرسان به شیوه های مختلف صورت می­گیرد و نیازمند کسب مهارت و جاری سازی رویکردهایی مناسب در این زمینه است. مدیر و یا سرپرست باید با استفاده از نتایج به دست آمده از سنجش و ملاحظه اهداف و انتظارات درباره وضعیت حسابرس داوری کند، همچنین نقاط ضعف و قوت را شناسایی و برای بهبود فعالیت­ها ضمن ارائه توصیه ها و بازخورد مناسب در فرآنید پرداخت و ارتقاء نیز لحاظ نماید (کاظمی و اسمعیل­پورزنجانی، 1395).

کیفیت عملکرد حسابرس می توانئد از طریق در نظر گرفتن کنترل های داخلی و عملکرد مدیر رهنمودهایی به تصمیم گیرندگان ارائه نماید. زمانی که حسابدار بداند که حسابرسان داخلی ممکن است عملکرد گزارشگری مالی نادرست را شناسایی کنند ممکن است در مورد انجام ثبت دفتری سوال برانگیز درنگ کند (پراویت و همکاران[8]، 2009). 

اشنایدر و ویلنر[9] (1990) عملکرد حسابرس با کیفیت را مانعی بر قانون شکنی و تخطی احتمالی از اصول پذیرفته شده حسابداری در گزارشگری­های مالی می­دانند. دیویدسون و همکاران[10] (2005) نشان دادند که ایجاد داوطلبانه عملکرد حسابرسی نمی­تواند به کاهش قابل توجهی در تخلف منجر شود.

گرچه افراد در اتخاذ تصمیمات کاری براساس هیجانات با مشکل، روبرو هستند اما تصمیم گیری در حوزه­هایی مانند حسابرسی که از عقل گرایی و قواعد مشخصی پیروی می­کنند با وجود هیجانات بسیار دشوارتر می­باشد. با این وجود تحولات در مطالعات سازمانی و تئوری­های تصمیم گیری، برخی از فرضیه ها اصلی نهفته در غالب عقل و هیجان را به چالش می­کشند. این تئوری­ها نشان می­دهند که هیجان در سازمان های سرمایه داری معاصر، ایجاد مشکل نمی­کند بلکه در خدمت آن است. هیجانات و عقل نقطه مقابل هم نیستند، بلکه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، بنابراین این دیدگاه که حرفه حسابرسی صرفاً تابع عقلانیت است پذیرفته و هیجانات به عنوان یک عامل موثر در حرفه حسابرسی باید مدنظر قرار گیرد.

حسابرسان به عنوان منابع انسانی تعریف شده در هر موسسه حسابرسی ارزشمندترین منبع آن محسوب می­شوند و بدون شک یکی از پایه های اصلی و اساسی توسعه در این موسسه­ها یا شرکت ها می­باشند، بنابراین عملکرد اثربخش منبع مذکور همواره مورد توجه شرکاء و مدیران این مؤسسات بوده است.

حسابرسان می­توانند با زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی، تعهد حرفه ای خود را تضعیف نمایند. رسوایی و تقلب در این حرفه، به علت خدمات حسابرسی ارائه شده توسط حسابرس اتفاق می­افتد. حسابرس به راحتی و به طور هدفدار "اظهار نظر فاقد شرایط لازم" می­کند؛ با این که حسابرسی صحیح انجام نداده است، به راحتی درآمد خالص شرکت و هر چیز دیگر را، زیاد نمایی می­کند. این اقدامات می­تواند بدین علت اتفاق بیافتد که فشار و یا دستمزد بالقوه­ای وجود داشته باشد که باعث شود حسابرس نتواند عملکرد مناسب داشته در نتیجه، حسابرس عملکرد سطح پایین ارائه می­کند. روشن است که این اعمال اصول اخلاقی مانند: مسئولیت، نفع عمومی، صداقت، عینی گرایی و استقلال، و پشتکار، را در حوزه و ماهیت حسابداری حرفه­ای، پایمال خواهند کرد. اصل عینی گرایی حسابرس را ملزم می­کند که بی طرف، از نظر فکری صادق، و عاری از تعارض منافع باشد (مرادی و افشار ایمانی، 1396).

بهاتاچارجی و مورنو[11] (2013) بیان می­کنند واقعیت این است که حسابرسان، در طول فرایند حسابرسی، واکنش­های احساسی، مانند دوست داشتن یا تنفر نسبت به پرسنل مشتری (صاحبکار)، یا اضطراب در مورد اجزای کار حسابرسی، خواهند داشت. همچنین در حین انجام حسابرسی ممکن است حالات خلقی مختلفی را تجربه کنند. تحقیق­ها نشان می­دهند که پیامد مهم احساسات و حالات خلقی که حسابرسان دچار آن می­شوند، این است که این واکنش­ها می­تواند تصمیم­گیری (قضاوت) آن­ها را تحت تأثیر قرار دهد. عملکرد هم به معنای رفتارها و هم به معنای نتایج است. رفتارها؛ از اجراکننده (حسابرس) ناشی می­شوند و عملکرد وی را از یک مفهوم انتزاعی به عمل تبدیل می­کنند. رفتارها فقط ابزارهایی برای نتایج نیستند، بلکه به نوبه خود نتیجه به حساب می­آیند (محصول تلاش فیزیکی و ذهنی که برای وظایف اعمال شده است) و می­توان جدای از نتایج در مورد آن­ها قضاوت کرد.

هوش هیجانی

دلویتز و هیگز (2000) معتقدند که هوش هیجانی بر نحوه عملکرد موفق و کارآمد افراد و حتی در ارزیابی این عملکرد توسط خود، همکاران و یا سرپرستان تأثیر می­گذارد. از آنجایی که مؤسسات حسابرسی امروزی، در بازاری پر رقابت و پر چالش به فعالیت مشغول هستند، این تلاطم محیطی مدیران این مؤسسات را بر آن داشته که بهبود عملکرد حسابرسان را به عنوان استراتژی رقابتی خود در بازار امروز برگزینند.

اسکات و کرنباخ[12] (2005) دریافتند که هوش هیجانی بالاتر توسط تأمین کننده خدمات، منجر به رضایت بیشتر یا مبادلات خدماتی بیشتر می­شود. لو و همکاران[13] (2007) در چین به تحقیقی با موضوع اثرات هوش هیجانی روی عملکرد شغلی و رضایتمندی از زندگی برای تحقیق و توسعه علم پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد که هوش هیجانی تأثیرات مستقیمی روی عملکرد شغلی توانایی روانی و همانند یک باتری بر روی عملکرد شغلی اثر مستقیم دارد.

هوش هیجانی به عنوان نوعی توانایی ظرفیت ادراک، ابراز، شناخت، کاربرد و اداره هیجان های خود و دیگران را شامل می گردد (مایر و سالووی[14]، 1997) و از نظر بار-آن مجموعه ی توانایی­های غیر شناختی توانش­ها و مهارت­هایی است که بر توانایی رویارویی موفقیت آمیز با خواسته­ها، مقتضیات و فشارهای محیطی تأثیر می­گذارد (بار-آن[15] ،1997). هوش هیجانی یعنی شناخت عواطف خود و دیگران، تا بتوانیم بر اساس آن رفتاری مبتنی بر اخلاق و وجدان اجتماعی داشته باشیم. هوش هیجانی شامل توانایی­هایی مانند اینکه شخص بتواند انگیزه­اش را حفظ کند و در مقابل مشکلات استقامت کند، در شرایط بحرانی و تکانش  ها خودش را کنترل کند و خونسردی­اش را حفظ کند، کامیابی را به تاخیر بیاندازد، با دیگران همدلی کند و امیدوار باشد، است (گلمن[16]،2000). به عقیده مانت و همکاران[17](2009) توانایی­های هوش هیجانی در محیط کار نقش مهمی دارد (مانت و همکاران،2009). رابینزّ[18] (2002) معتقد است امروزه برای بهبود عملکرد در سازمان­ها می­توان از دانش مربوط به احساسات و هیجانات استفاده کرد (رابینزّ، 2002) و این دانش در پیشرفت و رضایت شغلی (ابراهام[19]، 2007) عملکرد سازمانی، تصمیم گیری ، انگیزش، رهبری، تعارضات بین فردی به افراد کمک می کند (رابینز،2002). زیرا افراد موفق به قابلیت­های هیجانی توجه داشته و در ارتباطات خود به خوبی می­توانند عواطف و احساسات دیگران را درک نموده و متناسب با آن عکس العمل نشان دهند و همین توانایی باعث ایجاد بستر و فرهنگ سازمانی مناسب در سازمان می­گردد که به عنوان یک مزیت رقابتی در دنیای رقابتی امروز مطرح است. هوش هیجانی مزایا و محاسنی دارد. در این راستا گلمن دو بعد فردی و سازمانی را معرفی می­کند. در بعد فردی به خود ارزیابی و خودآگاهی، شناخت نقاط قوت و حوزه های پیشرفت، افزایش قابلیت ها و توانمندی های اجتماعی، مهارت های کسب آرامش، اعتماد به نفس و انگیزش بالا منجر می­شود. در بعد سازمانی به سطوح بالاتر یادگیری، کارگروهی و انگیزش بیشتر، نارضایتی و مشکلات اخلاقی کمتر، افزایش خلاقیت و نوآوری، بازدهی بیشتر و عملکرد شغلی بهتر می­انجامد (گلمن،2000).

مایر و سالووی (1997)، مدلی چهار شاخ­های برای هوش هیجانی طراحی کرده­اند. مدل یاد شده گروهی از مهارت­ها را نشان می­دهد که از ساده به پیچیده تنظیم شده و عبارتند از:1- ادراک، ارزیابی و بیان هیجان (شامل توانایی شناخت هیجان­های جسمی و روان شناختی خود، توانایی شناخت هیجان دیگران، توانایی بیان صحیح هیجان­ها و نیازهای مرتبط با آنها، توانایی تمایز احساسات واقعی و کاذب)، 2- تسهیل هیجانی تفکر (شامل توانایی تغییر جهت و تعیین اولویت تفکر فردی، بر اساس احساسات مرتبط با اشیاء، رخدادها و افراد؛ توانایی ایجاد هیجان­های مشخص برای کمک به داوری­ها و خاطرات مرتبط با احساسات و توانایی استفاده از حالات هیجانی، در جهت تسهیل حل مسئله و خلاقیت)، 3- شناخت و تحلیل داده­های عاطفی و بکارگیری دانش هیجانی (شامل توانایی درک چگونگی ارتباط هیجانات گوناگون، توانایی فهم علل و پیامدهای احساسات، توانایی تفسیر احساسات پیچیده، مثل هیجان­های مرکب و حالات احساسی متناقض، توانایی شناسایی و پیش بینی احتمال تغییر و تحول هیجان ها)، 4- تنظیم هیجان (شامل توانایی ابراز احساسات خوشایند و دردناک، توانایی مشاهده احساسات خود و بازتاب آنها، توانایی درگیر شدن، ادامه دادن و دور شدن از حالات هیجانی براساس کارایی و یا نوع داوری فرد در موقعیت خاص، توانایی مدیریت هیجانات خود و دیگران (غانی و همکاران[20]، 2004). الگوی هوش هیجانی بار-آن 5 مولفه به شرح زیر دارد (بار-آن ،2000):

  1. مهارت­های درون فردی: توانایی شخص را در آگاهی از هیجان­ها و کنترل آنها مشخص می کند.  
  2. مهارت­های میان فردی: توانایی­های فرد را برای سازگاری با دیگران و مهارت های اجتماعی مشخص می­سازد.
  3. سازگاری: انعطاف پذیری و توان حل مسئله و واقع گرایی فرد را در بر می­گیرد.
  4. کنترل استرس: توانایی تحمل تنش و کنترل تکانه­های عصبی را مشخص می­کند.
  5. خلق عمومی: نشاط و خوش بینی فرد را نشان می­دهد.

شواهد زیادی نشان می­دهد افرادی که مهارت هیجانی دارند یعنی کسانی که احساسات خود را به خوبی می­شناسند و هدایت می­کنند احساسات دیگران را نیز درک و به طرز اثربخش به آن برخورد می کنند. همچنین افرادی که مهارت­های عاطفی­شان به خوبی رشد یافته، در زندگی خویش نیز خرسند و کارآمدند و عادات فکری را در اختیار دارند که موجب می­گردند آنها افراد مولد و کارآمد باشند (گلمن،1374).

 

سرمایه فکری

سرمایه فکری بر اساس دیدگاه مبتنی بر منبع یک منبع نامشهود است که برای شرکت­ها ایجاد ارزش می­نماید (بریزینتس و همکاران، 2016). بروکینگ سرمایه فکری ر ا دارایی نامشهودی تعریف می­کند که ترکیبی از ، دارایی­های بازار، دارایی های انسانی، دارایی­های مالکیت معنوی و دارایی­های زیرساختی را برای عملکرد شرکت فراهم می­کند (اسکافارتو و همکاران[21]،2016). بنتیس[22] (1996) اینگونه استدلال می­کنند که سرمایه فکری شامل مالکیت معنوی بر دارایی­های فکری نیست حتی اگر (به عنوان مثال: حق ثبت اختراع) بتوان آنها را برونداد در نظر گرفت آن­ها اطلاعاتی منحصر به فرد هستند. روس و همکاران[23] (1997)، این اصطلاح را برای تمام فرایندها و دارایی­هایی به کار بردند که معمولا در ترازنامه­ها نشان داده نمی­شوند اما در روشهای حسابداری مدرن مورد توجه قرارمیگیرند. دارایی­هایی همچون علائم و مارک­های تجاری و همچنین مدیریت روابط با طرف های خارجی که همه از ابعاد ایجاد ارزش می­باشند (اسکافارتو و همکاران،2016).

به گفته داست و همکاران[24] (2016)، سرمایه فکری اشاره به عناصر فکری متشکل از سرمایه انسانی، ساختاری و مشتری دارد که می­توانند تجربه که باعث ایجاد ثروت شوند. به طور خاص سرمایه انسانی اشاره به مهارت­ها و توانایی کارکنان دارد که می­تواند بهره­وری شرکت را در زمینه ی ارائه خدمات به مصرف کنندگان افزایش دهد. سرمایه ساختاری اشاره به دانش ضمنی دخیره شده در داخل شرکت دارد حتی اگر کارمندان شرکت را ترک کرده باشند. سرمایه رابطه­ای اشاره به رابطه شرکت با مشتریان خود دارد که رابطه خوب شرکت با مشتریان خود ممکن است به شرکت­ها برای پاسخگویی به تقاضای مصرف کنندگان و در نتیجه حفظ درآمد و سود شرکت کمک کند.

فرآیندهای کسب و کار به عنوان بخشی از سرمایه های فکری سه جزء دیگر را به یکدیگر متصل مربوط می­نمایند. سرمایه انسانی به طور مستقیم به فرایندهای کسب و کار وابسته است در حالی که سرمایه انسانی تضمین کننده ایجاد فرآیندهای کسب و کار می­باشد. سرمایه انسانی می­تواند دارایی های نامشهود را به وسیله ی اجرای  بعضی از فرآیندهای کسب وکار ایجاد نماید. در حالی که فناوری اطلاعات و ارتباطات تضمین کننده­ی کارایی فرآیندهای کسب و کار و تسهیل عملیات سازمان با ارائه پردازش و ذخیره سازی اطلاعات لازم، کمک به صرفه جویی در منابع و زمان در سازمان است. تمام اجزا مکمل یکدیگر می­باشند. به گفته محققان دیدگاه­ها در زمینه سرمایه فکری بسیار گسترده است و سرمایه فکری به عنوان دانش و یک دارایی نامشهود و همچنین به عنوان مجموعه­ای درک شده از مفاهیم و منابع است. برخی از محققان سرمایه فکری به عنوان یک منبع، تعریف نمودند؛ و برخی دیگر تمرکز بر روی ساختار سرمایه فکری به جای ماهیت این مفهوم داشته اند (لنتیجوسنکوا و لاپینا[25]،2016).

 

 

 

عملکرد حسابرس

هوش هیجانی

سرمایه فکری

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل1:  مدل مفهومی

 

فرضیه های پژوهش

  1. هوش هیجانی بر سرمایه فکری تاثیر دارد.
  2. سرمایه فکری بر عملکرد حسابرس تاثیر دارد.
  3. هوش هیجانی بر  عملکرد حسابرس تاثیر دارد.
  4. هوش هیجانی بر عملکرد حسابرس با نقش میانجی سرمایه فکری تاثیر دارد.

 

 

روش پژوهش

هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر هوش هیجانی بر عملکرد حسابرس از طریق سرمایه فکری می­باشد. این پژوهش از نوع کاربردی بوده و حجم جامعه پژوهش شامل 123 نفر از حسابرسان شاغل در موسسات حسابرسی و سازمان حسابرسی اهواز در سال 1397 می باشد. که با رجوع به جدول مورگان، حجم نمونه 92 نفر تعیین گردید. داده های لازم برای تحقیق حاضر با استفاده از پرسشنامه که اعتبار آن مورد آزمون قرار گرفته شده بود جمع آوری شده است. برای تعیین روایی و اعتبار پرسشنامه ها از روایی محتوی و ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید، که ضریب پایایی استاندارد هوش هیجانی بار- آن (1980) برابر با 0.85، برای پرسشنامه سرمایه فکری بونیتس و همکاران (2000) برابر با 92/0  و برای پرسش نامه عملکرد حسابرسان امبروز جونز و همکاران (2012) 0.85 محاسبه گردید. در تحقیق حاضر پس از رسم مدل تحلیلی تحقیق بر اساس داده ها توسط برنامه Path diagram با اجرای برنامه پرلیس از نرم افزار لیزرل مدل اندازه­گیری بدست آمده است که در این مدل با استفاده از ضرایب B  و استفاده از تست t فرضیه ها مورد آزمون قرار گرفته اند. ضمناً شاخص­های برازندگی مدل نیز بطور خودکار با اجرای برنامه پرلیس برای مدل مورد نظر محاسبه شده است.

 

جدول1: شاخص های برازندگی مدل پژوهش

مقادیر برآورد شده

مقادیر استاندارد

شاخص برازش

461

--------

Degrees of Freedom

1172.83

به دلیل وابستگی به حجم نمونه ملاک مناسبی نمی باشد

Chi-Square

0.088

0.05

RMSEA

0.92

0.90

NFI

0.94

0.90

NNFI

0.96

0.90

CFI

0.062

0.05

RMR

0.89

0.90

GFI

0.70

0.90

AGFI

همانگونه که در جدول (1) ملاحظه می­شود، شاخص­های میزان انطباق یا نیکویی برازش در سطح نسبتاً قابل قبولی قرار دارند.

 

آزمون مدل ساختاری

در این پژوهش از روش تحلیل عاملی تاییدی برای آزمون مدل اندازگیری و تحلیل مسیر برای مسجل نمودن مدل ساختاری پژوهش استفاده شد. دو نمودار زیر نشان دهنده مدل­های کلی خروجی نرم افزار لیزرل است که همزمان هم در بر گیرنده مدل ساختاری و هم مدل اندازه گیری می­باشد که در ادامه آنها را به تفصیل تفکیک نموده و مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 

 

نمودار1: مدل پایه با مقادیر تی

 

نمودار2: مدل پایه با ضرایب مسیر

یافته ها و تحلیل نتایج

فرضیه اول: هوش هیجانی بر سرمایه فکری تاثیر دارد.

 

جدول 2: نتایج آزمون فرضیه اول

فرضیه

ضریب مسیر

آماره t

نتیجه

1- هوش هیجانی بر سرمایه فکری تاثیر دارد.

1.42

5.30

پذیرش

 

بر اساس نتایج نشان داده شده در جدول (2)، تاثیرمتغیرمستقل بر وابسته بوسیله داده ها حمایت شده است و مسیری که این دو متغیر را به هم مربوط می‌سازد مثبت ومعنادار می­باشد (در سطح خطای 5 درصد معنادار است) ( آماره t: 5.30،   B: 1.42) در نتیجه با اطمینان 95درصد می توان گفت، هوش هیجانی بر سرمایه فکری تاثیر دارد.

 

فرضیه دوم: سرمایه فکری بر عملکرد حسابرس تاثیر دارد.

 

جدول 3: نتایج آزمون فرضیه دوم

فرضیه

ضریب مسیر

آماره t

نتیجه

2- سرمایه فکری بر عملکرد حسابرس تاثیر دارد.

0.22

3.40

پذیرش

 

بر اساس نتایج نشان داده شده در جدول (3)، تاثیرمتغیرمستقل بر وابسته بوسیله داده ها حمایت شده است و مسیری که این دو متغیر را به هم مربوط می‌سازد مثبت و معنادار می باشد (در سطح خطای 5 درصد معنادار است) ( آماره t: 3.40، B: 0.22) در نتیجه با اطمینان 95درصد می توان گفت، سرمایه فکری بر عملکرد حسابرس تاثیر دارد.

 

فرضیه سوم: هوش هیجانی بر عملکرد حسابرس تاثیر دارد.

 

جدول4: نتایج آزمون فرضیه سوم

فرضیه

ضریب

آماره t

نتیجه

3- هوش هیجانی  بر عملکرد حسابرس تاثیر دارد.

0.46

3.33

پذیرش

 

بر اساس نتایج نشان داده شده در جدول (4)، تاثیرمتغیرمستقل بر وابسته بوسیله داده ها حمایت شده است و مسیری که این دو متغیر را به هم مربوط می‌سازد مثبت و معنادار می­باشد(در سطح خطای 5 درصد معنادار است) ( آماره t: 3.33،  B: 0.46) در نتیجه با اطمینان 95درصد می­توان گفت، هوش هیجانی بر عملکرد حسابرس تاثیر دارد.

 

فرضیه چهارم: هوش هیجانی بر عملکرد حسابرس با نقش میانجی سرمایه فکری تاثیر دارد.

 

جدول 5: نتایج آزمون فرضیه چهارم

فرضیه

ضریب مسیر

نتیجه

4- هوش هیجانی بر عملکرد حسابرس با نقش میانجی سرمایه فکری تاثیر دارد.

1.42 ×0.22=0.31

پذیرش

نتیجه آزمون فرضیه 4 با توجه به اطلاعات جدول (5) مورد بررسی قرار می‌گیرد. بررسی نقش واسطه­ای سرمایه فکری بین هوش هیجانی وعملکرد حسابرس به این صورت که اگر تاثیر مستقیم  هوش هیجانی بر سرمایه فکری تایید گردد و همچنین تاثیر مستقیم سرمایه فکری بر عملکرد حسابرس نیز تایید گردد تاثیر واسطه­ای سرمایه فکری بین هوش هیجانی و عملکرد حسابرس هم تایید می­شود. ضریب مسیر متغیر مکنون برون‌زای هوش هیجانی بر متغیر درونزای سرمایه فکری 1.42 می­باشد و با ارزش t برابر با 5.30 در سطح خطای 0.05 با اطمینان  0.95 آماره مورد نظر معنادار است و ضریب مسیر متغیر مکنون درون‌زای سرمایه فکری بر متغیر درونزای عملکرد حسابرس 0.22 با ارزش t برابر با 3.40 در سطح خطای 0.05 با اطمینان 0.95 آماره مورد نظر معنادار است. در نتیجه تاثیر نقش واسطه­ای سرمایه فکری بین هوش هیجانی و عملکرد حسابرس برابر با 1.42 ×0.22= 0.31 می باشد و ادعای محقق مورد تائید قرار می­گیرد.

 

نتیجه گیری

نتایج فرضیه اول نشان داد که میزان ضریب مسیر میان هوش هیجانی و سرمایه فکری برابر با 1.42 و مقدار t مربوطه 1.96<5.30  می­باشد که بر طبق تست t با مقدار بحرانی 0.05 در سطح اطمینان 95 درصد فرضیه صفر را می­توان رد کرد در نتیجه ادعای اول محقق مورد تایید واقع شده است و با اطمینان 95 درصد می­توان گفت، هوش هیجانی بر سرمایه فکری تاثیر دارد. عبدالهی (1393) نتایج تحقیق نشان داد بین هوش هیجانی و سرمایه فکری رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین هر یک از ابعاد هوش هیجانی (خودانگیزی، خودکنترلی، هوشیاری اجتماعی و مهارت اجتماعی) با سرمایه فکری رابطه معناداری وجود دارد. بنابراین هر چه هوش هیجانی کارکنان افزایش یابد، سرمایه فکری سازمان نیز افزایش خواهد یافت.

نتایج فرضیه دوم نشان داد که میزان ضریب مسیر میان سرمایه فکری و عملکرد حسابرس برابر با 0.22 و مقدار t مربوطه 1.96<3.40 می­باشد که بر طبق تست t با مقداربحرانی 05/0در سطح اطمینان 95درصد فرضیه صفر را می­توان رد کرد در نتیجه ادعای دوم محقق مورد تایید واقع شده است و با اطمینان 95درصد می­توان گفت، سرمایه فکری بر عملکرد حسابرس تاثیر دارد. پوهاکا (2010) معتقد است که ابعاد مختلف سرمایه فکری ازقبیل سرمایه انسانی، سرمایه، شناختی و سرمایه ساختاری باعث می­گردند تا فرصت­ها و روندهای آینده در تشخیص فرصت به خوبی بررسی و مورد بازبینی قرارگیرند تا بتوانند بهترین فرصت مورد بهره برداری قرار گیرد. برهمین اساس، سرمایه فکری در تشخیص فرصت­های کسب و کار جدید و عملکرد امری ضروری و مهم محسوب می­شود. احمدخان و همکارانش (2016)،  پژوهشی با عنوان عوامل موثر بر عملکرد تعاونی ها در مالزی  انجام دادند که هدف آن ها بررسی عوامل موثر بر عملکرد تعاونی ها با تمرکز بر نقش دارایی­های نامشهودشان بود که در قالب سرمایه فکری و مشارکت اعضا می­باشد. نتایج نشان داد که رابطه مثبت بین سرمایه ساختاری، سرمایه رابطه­ای و مشارکت اعضاء با عملکرد شرکت های تعاونی وجود دارد.

نتایج فرضیه سوم نشان داد که میزان ضریب مسیر بین هوش هیجانی و عملکرد حسابرس برابر با 0.46 و مقدار t مربوطه 1.96<3.33  می­باشد که بر طبق تست t با مقداربحرانی 0.05 در سطح اطمینان 95 درصد فرضیه صفر را می­توان رد کرد در نتیجه ادعای سوم محقق مورد تایید واقع شده است و با اطمینان 95 درصد می­توان گفت، هوش هیجانی بر عملکرد حسابرس تاثیر دارد. از نظر بار-آن (1997) مجموعه­ی توانایی­های غیر شناختی توانایی­ها و مهارت­هایی است که بر توانایی رویارویی موفقیت آمیز با خواسته­ها، مقتضیات و فشارهای محیطی تأثیر می­گذارد. بنابراین این توانایی بر عملکرد حسابرسان تاثیر دارد. رابینز (2002) معتقد است امروزه برای بهبود عملکرد در سازمان­ها می­توان از دانش مربوط به احساسات و هیجانات استفاده کرد و این دانش در پیشرفت و رضایت شغلی (ابراهام، 2007) عملکرد سازمانی، تصمیم­گیری، انگیزش، رهبری، تعارضات بین فردی به افراد کمک می­کند.

نتایج فرضیه چهارم نشان داد که میزان ضریب مسیر میان هوش هیجانی و سرمایه فکری برابر با 1.42 و مقدار t مربوطه 1.96<5.30 می­باشد و میزان ضریب مسیر میان سرمایه فکری و عملکرد حسابرس برابر با 0.22 و مقدار t مربوطه 1.96<3.40 می­باشد که بر طبق تست t با مقداربحرانی 0.05 در سطح اطمینان 95درصد فرضیه صفر را می­توان رد کرد. در نتیجه تاثیر نقش واسطه­ای سرمایه فکری بین هوش هیجانی و عملکرد حسابرس برابر با  1.42 ×0.22= 0.31 می باشد و ادعای چهارم محقق مورد تائید قرار گرفت.



[1] Steiner

[2] Fatemi

[3] Berezinets et al

[4] Zeghal & Maaloul

[5] Dumay & Guthrie

[6] Hu et al

[7] Abdullaha & Sofiana

[8] Prawitt

[9] Schneider & Wilner

[10] Davidson et al

[11] Bhattacharjee & Moreno

[12] Schutte & Kernbach

[13] Low et al

[14] Mayer & Salovey

[15] Bar-on

[16] Goleman

[17] Mount et al

[18] Robbins

[19] Abraham

[20] Ghanai et al

[21] Scafarto et al

[22] Bontis

[23] Roos

[24] Dost et al

[25] Lentjušenkova & Lapina

ü     عبدالهی، رضا، (1393)، بررسی رابطه هوش هیجانی و سرمایه فکری، مورد مطالعه اداره کل بنادر و دریانوردی استان مازندران، بندر نوشهر، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد چالوس.
ü     کاظمی، مهدی، اسمعیل­پور زنجانی، سعید، (1395)، ارائه الگویی فازی برای ارزیابی عملکرد حسابرسان در موسسات حسابرسی (مورد مطالعه موسسه حسابرسی مفید راهبر)، دانش حسابرسی، شماره 64، صص 99-118.
ü     گلمن، دانیل، (1374)، هوش هیجانی، ترجمه: نسرین پارسا، تهران: انتشارت رشد.
ü     مرادی، مهدی، افشار ایمانی، یگانه السادات، (1396)، رابطه بین هوش هیجانی، هوش معنوی و عملکرد حسابرس، پژوهش­های حسابداری مالی و حسابرسی، شماره 35، صص 41-64.
ü  Abdullaha, D. & Sofiana, S. (2012), “ The Relationship between Intellectual Capital and Corporate Performance”, Procedia – Social and Behavioral Sciences. (40): 537–541.
ü  Abraham, R.(2007), Negative affectivity: moderator or confound in emotional dissonal out  come relation.                                                                                 
ü  Ambrose Jones, Cynthia P. Guthrie and Venkataraman M. Iyer (2012), Role stress and job autcomes in public accounting : have the gender experiences converged?,   Advances in accounting behavioral research. - Bingley : Emerald, ISSN 1475-1488, ZDB-ID 14713056. - Vol. 15.2012, p. 53-84
ü  Bar-on, R (1997), The Emotional Quotient Inventory (EQ-i): A test of emotionalintelligence. Toronto, Canada: Multi- Health systems, Inc.
ü  Berezinets, I .,  Garanina, T  and  Ilina, Y , (2016),"Intellectual capital of a board of directors and its elements: introduction to the concepts", Journal of Intellectual Capital, Vol. 17 Iss 4 pp.632-653 - Permanent link to this document: http://dx.doi.org/10.1108/JIC-01-2016-0003.
ü  Bhattacharjee, S., & Moreno, K.K, (2013), “The Role of Auditors' Emotions and Moods on Audit Judgment: a Research Summary with Suggested Practice Implications”, Current Issues in Auditing: December, 7(2), PP.1-8.
ü  Bluedorn, A. C. (1982). "A unified model of turnover from organizations".Human relations, 35 (2), 135- 153.
ü  Bontis N (1996). Intellectual capital: an exploratory study that develops measures and models. Management Decision; 36(2): 63-76.
ü  Davidson, R., Goodwin-Stewart, J. and Kent, P., (2005), Internal governance structures and earnings management. Accounting and Finance, 45 (2): 241–267.
ü  Dost, M.,  Yuosre F. Badir Zeeshan Ali Adeel Tariq , (2016),"The impact of intellectual capital on innovation generation and adoption", Journal of Intellectual Capital, Vol. 17 Iss 4 pp. 675 – 695 ,Permanent link to this document: http://dx.doi.org/10.1108/JIC-04-2016-0047.
ü  Dulewicz, P., & Higgs, M, (2000), “Emotional Intelligence; A Review and Evaluation Study”, Henely Management College, Henely-on- Thames.Dumay , J and Guthrie , G, (2017)," Involuntary disclosure of intellectual capital: is it relevant? ", Journal of Intellectual Capital, Vol. 18 Iss 1 pp. 29 – 44.
ü  Fatemi, M. (2006). Moral intelligence. Tehran: Sargol publications.
ü  Goleman, D. Leader ship that gets results. Harvard Business Review 2000, 8(2): 88-100.
ü  Ghanai, Ziba; Farahani, MohammadNaghi; Abdollahi, MohammadHossein. & Shokri, O. (2004).the effect of Cognition fatigue and moral intelligence on solving cognition problems. The newest of cognitive sciences, 6, 3 & 4.
ü  Hafizah Hammad Ahmad Khan Mahazril 'Aini Yaacob Hussin Abdullah Siti Hajar Abu Bakar Ah , (2016),"Factors affecting performance of co-operatives in Malaysia", International Journal of Productivity and Performance Management, Vol. 65 Iss 5 pp. 641 – 671 .
ü  Hu,Y., - Ke,J.,  - Guo,Z and - Wen,J, (2015), Relationship between Intangible Capital, Knowledge and Maintenance Performance in a PSS Network: An Empirical Investigation, 7th Industrial Product-Service Systems Conference - PSS, industry transformation for sustainability and business, Procedia CIRP 30 , 378 – 383.
ü  Lentjušenkova, O and Lapina ,I, (2016) "The transformation of the organization’s intellectual capital: from resource to capital", Journal of Intellectual Capital, Vol. 17 Iss: 4, pp.610 – 631.
ü  Low, K.S., Wong, C.S., Huang, G.H., & Li, X, (2007), “The Affects of Emotional Intelligence on Job Performance and Life Satisfaction for the Research and Development”, in Scientists China, Asia Pacific Journal of Management, 25(1), PP.51-69.
ü  Mayer DJ, Salovey P.(1997), what is emotional intelligence: InP.Salovey, & D. sluyter (Eds). Emotional development and emotional intelligence: Implication for educators. New york: Basic Books: 3-31.
ü  Mount G, Sala F, Druskt V.(2009), Linking Emotional Intelligence and performance at work: current Research Evidence with Individuals and Groups. The American Journal of Psychology, 122 (1): 131. Available from: http:\\ www.workpsychologyarena.com
ü  Prawitt, D.F., Smith, J.L. and Wood, D.A., (2009), Internal audit quality and earnings management. The Accounting Review, 84 (4): 1255–1280.
ü  Puhakka, V. (2010). Versatile and flexible use of intellectual capital in entrepreneurial opportunity discovery.Journal of Management Research, 2(1), E3.
ü  Robbins S. (2002). organizationalbehavior, 9th ed. Prentice hall
ü  Roos , G. (1997) .Measuring  your  company’s  Intellectual  capital  performance. International  Journal of  strategic  management . vol. 30 No. 3 , pp. 413-426.
ü  Scafarto ,V.,  Ricci, F  and  Scafarto, F , (2016)," Intellectual capital and firm performance in the global agribusiness industry The moderating role of human capital ", Journal of Intellectual Capital, Vol. 17 Iss 3 pp. 530 – 552.
ü  Schneider, A. and Wilner, N., (1990), A test of audit deterrent to financial reporting irregularities using the randomized response technique, The Accounting Review, 65 (3): 668–681.
ü  Schutte, N., & Kernbach, S, (2005), “The Impact of Service Provider Emotional Intelligence on Customer Satisfaction”, Journal of Marketing,19(7), PP.438-444.
ü  Steiner, Gray A., (2007), the Creative Organization, Chicago: The University of Chicago Graduate School of Business Administration.
ü  Zeghal, D., & Maaloul, A. (2010). Analysing value added as an indicator of intellectual capital and its consequences on company performance. Journal of Intellectual capital, 11(1), 39-60.